دایره میله اتوبوس رو چسبیده و از بالا به صفحه گوشی مثلث نگاه میکرد. مربع دقیقا جلوی من نشسته بود و نمیتونستم چهره اش رو ببینم ولی نیمرخ مثلث و صفحه گوشی دستش  توی میدان دیدم بود.

مثلث تند و تند انگشت شستش رو روی صفحه گوشی بالا پایین و چپ و راست میکرد و از یک عکس پروفایل میرفت سراغ دیگری. دایره و مربع هم خیمه زده بودن روی صفحه گوشیش.منم سرمو مثل هندوانه ی روی رحل بین دوتا دستام قرار داده بودم و تماشاشون میکردم.

ظاهرا مثلث به تازگی توی یه گروه تلگرامی خصوصی عضو شده و به گنجینه ای از پروفایل بچه های دانشگاه دست پیدا کرده بود و حالا داشت این گنجینه رو به دوستاش نشون میداد :

دایره : وایسا ! وایسا! برو عکس قبلی ببینم. حاجی این شبنم نیست کنار این دختره؟؟ همونی که زبان عمومی با ما بود؟ چه خوب شده حاجی!

(کله ی مبارک مربع جلو آمده و اجازه نمیدهد تا من شبنم خانم رو ببینم!)

مربع: آره خودشه فک کنم . چقدر عوض شده! چکار کرده؟

مثلث : معلومه دیگه! دماغشو عمل کرده! ولی دختره بغل دستیش بهتره حداقل عملی نیست

از اینجا به بعد به شکل غیرمنتظره ای این بحث خاله زنکی تبدیل شد به یه بحث فلسفی:

مثلث معتقد بود که زیبایی شبنم مصنوعی و کسب شده هست و زیبایی طبیعی و خدادادی با ارزش تر از زیبایی کسب شده و مصنوعی است و دایره میگفت که این غلطه و زیبایی شبنم با ارزش تره چون واسه کسب این زیبایی تلاش صورت گرفته و پول جمع شده تا نقص برطرف بشه و این زیبایی با ارزش تر از زیبایی حاضر و آماده ایست که از روز تولد تقدیم دختر بغل دستیش شده ولی از نظر مثلث چیزی که طبیعی و خدادادی باشه بهتر و باارزش تر بود و نمیتونست حرف دایره رو قبول کنه.

 من قصد ندارم درمورد درست و غلط بودن عمل زیبایی و معیارهای زیبایی و.  صحبت کنم بلکه صحبت های این سه عزیز هندسی باعث شد به این فکر کنم که چرا ما به استعدادها و توانایی های خدادادی خودمون مینازیم؟ آیا واقعا اونقدر که باید به تلاش اهمیت میدیم؟ در لفظ همیشه درحال ستایش تلاش و کوشش هستیم ولی در عمل استعدادهای ذاتی و حاضر و آماده برامون با ارزش تر هستن. اگر بخوایم از خودمون تعریف کنیم نمیگیم که مثلا من همیشه تو یادگیری زبان ضعف داشتم و درنهایت با تلاش و صرف وقت خیلی زیاد تونستم به این ضعفم غلبه کنم بجاش میگیم من از همون بچگی خیلی توی ریاضی با استعداد بودم و دم کنکور نخونده میرفتم سر جلسه صد میزدم ریاضی رو!  اگر آدمی رو ببینیم که با پول باباش سوار ماشین پنج میلیاردی شده میگیم که هنری نکرده ولی در واقع همه ی ما سوار ماشین هایی هستیم که به ما تعلق ندارن و حاضر و آماده  تقدیم ما شده اند و خیلی از ما از صبح تا شب درحال فخر فروحتن بخاطر این لقمه های حاضر و آماده هستیم.

 در حرف، همه ی ما تلاش و عرق ریختن برای رفع یک نقص و برتری بر اون رو ارزش میدونیم اما در عمل همیشه عاشق آدم هایی هستیم که خوشتیپ و باهوش و بااستعداد به دنیا اومدن و در ترازوی قضاوت درونی خیلی از ما ناخودآگاه باارزش تر هستند .

+حوصله نکردم ویرایش کنم و "به نظرم" رو به اول جمله هام اضافه کنم، خودتون دیگه درنظر داشته باشید که مثل همیشه این فقط نظر شخصی منه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آپشن خودرو | دنیای آپشن معـرفی و آمــوزش کامل سایت نئوباکس(کسب درآمد اینترنتی) چگونه مدرسه ای شاد داشته باشیم! نگین کویر نویسندگی نزدیک دورها هوَخشَتَره asheghane parvaz